نامه ها٬ شماره ١٣٨
سياوش دانشور

کدام حزب قول ميدهد وضع ما بدتر نشود؟
با درود انقلابی به شما رفقای خستگی ناپذیر. در میان دوستان کارگر بحثی هست که کدام حزب و جریان قول میدهد فردا وضعیت ما کارگران بدتر از اين نشود که امروز هست؟ راستش فکر میکنیم فقط شما هستید که از حقوق کارگر صحبت و دفاع میکنید. شما چه تضمینی میدهید اگر قدرت را گرفتید کارگران بیکار نمیشوند و وضع شان بدتر نميشود؟ این سوال خیلی از کارگران است. منصور از  تهران.

منصور عزيز٬
اگر منصف باشيم اين فقط ما نيستيم که از حقوق کارگران دفاع ميکنيم. بسيارى از کارگر حرف ميزنند و از حقوق کارگر دفاع ميکنند. اينکه سياست شان به آزادى طبقه کارگر و ايجاد زندگى بهترى منجر ميشود يا نه بحث ديگرى است که اينجا وارد آن نميشويم. از اينکه دوستان و محافل کارگرى چنين نظر مثبتى به حزب دارند جاى خوشوقتى است و ما را بر تلاش بيشتر در راه اهدافمان مصمم تر ميکند. اما در مورد مسئله قول دادن بايد بگويم که کارگران نبايد به قول و وعده هيچ احدى باور کنند. کمونيسم جنبشى برسر دادن وعده و قول به مردم محروم که فردا وضع شان بهتر ميشود نيست. کمونيسم کارگرى برخلاف بورژوازى٬ جنبشى نيست که پلاتفرمى انتخاباتى جم و جور کند٬ دل مردم را ببرد٬ آنها را فريب دهد٬ و فردا مجددا موانع انباشت سرمايه را رفع کند. کمونيسم جنبش عينى و واقعى و راديکال خود کارگران است که وضع موجود را نميخواهد و هدفش را تغيير اساس اين جامعه و مناسبات ملکى آن قرار داده است. مگر شما به خودتان وعده ميدهيد؟ خيلى روشن بگوئيم حزب ما وعده و قول به کسى نميدهد. حزب بخشى از جنبش کمونيستى طبقه کارگر است و اين جنبش براى نابودى سرمايه دارى و برپائى جامعه اى سوسياليستى تلاش ميکند. تضمين و قول و وعده اينکه فردا بهتر از امروز باشد٬ تماما در گرو اينست که آيا ميتوانيم پيروز شويم و موانع خوشبختى همگان را کنار بزنيم يا نه؟

کسى که در آزادى ذينفع است بايد براى آزادى بجنگد. کسى که از تبعيض و نابرابرى منزجر است بايد براى رفع تبعيض و برابرى مبارزه کند. کسى که معتقد است و بطور عينى ميبيند که جامعه به لطف کارگران تا اين حد ثروت ميتواند توليد کند که همه در يک رفاه نسبى و برخوردار از حقوق و حرمت باشند٬ براى همين تلاش ميکند و سعى ميکند نيروى اين جنبش را تقويت کند. اين حقيقتى است که قدرت را بايد با حزب سياسى گرفت و قدرت را نگهداشت و پيروزى را تثبيت کرد. اما نبايد يادمان برود که حکومت کارگرى يک حکومت حزبى نيست٬ حکومتى مبتنى بر شوراها است که هر شهروند به سن قانونى رسيده جامعه ميتواند در آن شرکت کند و در آن موثر باشد. حکومت کارگرى٬ حتى زمانى که هنوز دولت بعنوان يک ارگان طبقاتى وجودش لازم است٬ از نظر شکل آزادترين دولت تاريخ تاکنونى بشر است. بورژواها اگر قول و قرارها و وعده و عيدهايشان پوچ از آب در مى آيد صرفا از سر دروغگو بودن و بى اخلاقى شان نيست. البته دروغگو بودن و اخلاقيات ارتجاعى جزو لاينفک فرهنگ طبقاتى هست. اما اين نيازهاى سرمايه است که ضرورى ميکند آن وعده ها و قولها هيچ و پوچ از آب درآيند و حتى آنجا که ناچارند تحت فشار پائين حقى را بدهند در اولين فرصت آنها را پس بگيرند.

کمونيسم کارگرى براى نفى پايه اى ترين منشا مصائب اين نظام يعنى کار مزدى٬ مالکيت خصوصى بر ابزار توليد و معاش مردم٬ و الغاى جامعه طبقاتى تلاش ميکند. مادام که سرمايه دارى برقرار است٬ در هر شکل حکومتى و با هر پرچمى٬ استثمار و بيحقوقى کارگر و اکثريت مردم زحمتکش قانون اساسى آنست و ادامه خواهد داشت. ما قول و وعده نميدهيم بلکه با اتکا به نيروى طبقه مان ميخواهيم جامعه و دنيائى بسازيم که ريشه کثافات نظم امروز را بخشکاند. شما رفقاى کارگر نيز نبايد منتظر قول و وعده کسى باشيد. اگر کسى با پرچم قول و وعده سراغتان آمد بدانيد ميخواهد سرتان کلاه بگذارد. قدرت کارگر و کمونيسم در اتحاد و تشکل و مبارزه اش براى نفى وضع موجود است و نه در قول و وعده مذهبى به توده مردم و کارگران. آزاديها و حقوق و حرمت بدست آمده را نيز تنها ميتوان با قدرت متشکل و سازمانيافته حراست کرد. کارگران بايد خود را براى حکومت کردن و قانون گذراندن و اجراى آن توسط شوراهايشان آمده کنند نه اينکه اختيارشان را دست اين و آن بدهند و به وعده و قول کسى يا حزبى دل خوش کنند. موفق و پيروز باشيد.

چطور محفل کارگرى درست کنيم؟
با سلام. رفقا لطفا توضيح دهيد که چطورمیشود در محیط کار محافل کارگری را تشکیل بدهیم یا گروهای کاری در محلات کارگرى ايجاد کرد؟ راه وارد شدن و جلو رفتن و سخن گفتن با کارگران چگونه است؟ چون بعضی از همکاران میترسند و اين ترس بخشا از اخراج هست. صادق از اصفهان.

صادق عزيز٬
به نظر ميرسد که شما جديدا وارد محيط کار شده ايد و با پيچ و خم مناسبات کارگرى هنوز آشنا نيستند. محافل کارگرى در متن روابط طبيعى و زندگى و کار کارگران شکل ميگيرد. شما فکر تشکيل محفل را اگر يک لحظه از ذهنتان بيرون کنيد و بطور طبيعى با دوستان و همکاران و همسايه تان در مورد معضلات و مسائل زندگى دم خور شويد٬ ميبينيد که ايجاد رابطه کردن و نزديک شدن ساده است. کسى در محل کار با تعدادى همکار نميشيند که از فردا نام خودشان را محفل کارگرى بنامند. نه کارگر فعال بدينگونه کار ميکند و نه ديگر کارگران معترض. با کارگران و همکارانتان در محيط کار و بيرون محيط کار روابط دوستانه و طبقاتى و صميمى و انسانى ايجاد کنيد. در مورد معضلات و دردهاى مشترک حرف بزنيد. بقيه مسائل درست ميشود. موفق و پيروز باشيد. 
 
جنبش سبز یعنی جنبش سرنگونی
با سلام. چرا شما جنبش سبز را با موسوی تعریف میکنید؟ همه شاهد بودیم که اینها همین اواخر با بیانیه هاشان نشان دادند که واقعا اصلیت جمهوری اسلامی هستند. اما حقیقتا جنبش سبز یعنی جنبش سرنگونی و یعنی مردم. شايان

شايان عزيز٬
"جنبش سبز" پرچم جناحى از حکومت اسلامى براى بقا نظام از طريق گسترش دادن پايه حکومت ميان "خوديها" است. اين پرچم قبلتر نامش "جنبش دو خرداد" بود اما همان هدف را داشت.  طرفداران اين خط در اپوزيسيون مجاز و اپوزيسيون بيرون حکومت٬ نيز همان جنبش ملى اسلامى هستند که تا ديروز پشت دو خرداد سينه ميزدند و امروز سبز هستند. جنبش سرنگونى اما جنبشى براى نفى نظام اسلامى است و صد البته در اختناق ناچار است از شکاف و اختلاف بالائيها استفاده کند. عدم تشخيص اين مسئله به اشتباهات بزرگى منجر ميشود. اشتباهات و تعمداتى از اين دست که محمل هاى اوليه اى که مردم زير پوشش آن بميدان مى آيند را "خواست" مردم و يا "هويت سياسى" خود مردم قلمداد کند و يا کلا مردم را "سبز" و طرفدار جناحى از حکومت خواند. جنبش سرنگونى نه سبز است و نه سياه بلکه دنبال بزير کشيدن کل نظام اسلامى است. موفق و پيروز باشيد.

موسوى و کروبى ابزار اند
شما مرتب از سياستهاى موسوی و کروبی ميگوئيد. براى مردم اينها فعلا ابزارهائی هستند که بشود اعتراضات را ادامه داد. اما فردا که مقداری فضا عوض شد مردم حساب اینها را هم کف دستشان خواهند گذاشت. احسان و عرفان٬ تهران.

احسان و عرفان عزيز٬
درک اين موضوع که مخالفين حکومت از شکاف بالائيها استفاده ميکنند ساده است. دقيقا به همين دليل بايد گفت مردم براى موسوى و کروبى و خاتمى بميدان نيامدند. بايد تضاد اهداف اين جماعت را با اهداف مردم نشان داد و تلاش کرد که افق انقلابى و آزاديخواهانه تماما بر اعتراض مردم حاکم شود. تمام مسئله اينست که استفاده از شکاف بالائيها و وجود اختناق٬ مجوزى براى سينه زنى و طرفدارى از جناح هائى از حکومت نيست. قرار است از شکاف بالائيها استفاده شود و اين شکافها را تعميق کرد که راه پيشروى جنبش مستقل سرنگونى باز شود و نه سر جنبش سرنگونى به طرف اين ابزارها و حکومت شان کج شود. اگر مردم در دل خودشان اينها را ابزار بدانند و چشم بسته دنبالشان راه بيافتند که به نيروى ارتجاع تبديل ميشوند. بايد به اين واقعيت توجه کنيد که بدرجه اى مردم شعارهاى ضد حکومتى ميدهند و يا پا را از مرزهاى حکومت فراتر ميگذارند٬ داد کروبى ها و موسوى ها در مى آيد. آنها ميدانند چه ميخواهند و مرتبا بر قانون و اسلام و اين مزخرفات تاکيد دارند. شما هم بايد بدانيد چرا بيرون مى آئيد و قرار است به چه نتيجه اى برسيد. موفق و پيروز باشيد. 
 
اهداف حزب را با هم پيش ببريم
سلام به رفقای حزب اتحاد کمونیسم کارگری. فرم عضویتم را برای نسرین رمضانعلی ارسال کردم و از اینکه عضو حزبی جدی با برنامه یک دنیاى بهتر شدم خوشحالم و با تمام انرژی تلاش خواهم کرد. اهداف حزب را با هم به پیش ببریم. زنده باد حزب اتحاد کمونیسم کارگری. مهتاب از مالزی.

مهتاب عزيز٬
به صفوف حزب خوش آمديد. اميدوارم توان و امکانات فردى و اجتماعى شما منشا گسترش فعاليت حزب و اهداف سياسى آن باشد. ادبيات حزب و بويژه ادبيات منصور حکمت را مطالعه کنيد و تلاش کنيد دوستانتان را حول حزب متشکل کنيد. موفق و پيروز باشيد.

فرق عضو و سمپات حزب چيست؟
با درود. فرق فعالیت یک عضو و یک سمپات چی هست؟ اعضای حزب چه حقوقی دارند و سمپاتهای حزب چه حقوقی؟ شهریار از تبریز.

شهريار عزيز٬
عضو کسى است که رسما بعضويت حزب درآمده و ميتواند براساس اصول سازمانى و متمم هاى آن بعنوان عضو در حيات سياسى حزب شريک و تاثير گذار باشد. سمپات اما "عضوى" است که هنوز تقاضاى عضويت نکرده است. ما از همه سمپاتهاى حزب دعوت ميکنيم که عضو حزب شوند. در حزب از نظر حقوقى همه برابرند. عضو حق عضويت ميدهد و در فعاليت حزب و گسترش آن آگاهانه و داوطلبانه شريک ميشود و در مقابل تعهد خود مسئول است. کادر مسئوليت و تعهد بيشتر و "حقوق" کمترى دارد. اساسا حزب ابزار مبارزه سياسى براى اهدافى کمونيستى است و نه نهادى براى استيفاى حقوق افراد. حزب دولت نيست. حزب نوک فشرده يک جنبش سياسى خودآگاه است. و بالاخره در يک نگاه وسيع تر اجتماعى٬ کمونيسم کارگرى براى برابرى انسانها و رفع تبعيض مبارزه ميکند. اين هدفى اجتماعى و طبقاتى است و ويژه عضو و سمپات و غيره نيست. براى اطلاع بيشتر توصيه ميکنيم برنامه حزب و اصول سازمانى و قرارهاى مصوب پلنومهاى حزب را مطالعه کنيد. موفق و پيروز باشيد.

چه کسی قدرت را خواهد گرفت؟
اگر جمهوری اسلامی سرنگون بشه چه کسی قدرت را خواهد گرفت؟ آیا اوضاع بدتر نخواهد شد؟ آیا مردم ایران می توانند نفس راحتی بکشند؟ چگونه بايد آگاهی مردم را بالا برد که اینبار نگذارند انقلابی که در راه است را قیچی کنند؟ حزب شما به مردم چه تضمینى میدهد و چگونه صدای تضمین شما را بايد به مردم رساند؟ ما در ایران با مشکلات فراوانی روبرو هستیم. با تشکر٬ زرى.

زرى عزيز٬
اين نوع سوالات را زياد دريافت ميکنيم و مشابه آنرا رفقاى کارگر طرح کرده اند که در همين ستون نامه ها به آن پاسخ داده ايم. حقيقت اينست که اين گرايش کلى٬ يعنى اتکا به نجات دهنده اى که بيايد و وضع مردم را بهتر کند٬ توهمى مذهبى است که بايد آنرا دور ريخت. اگر تاکنون "خدا" و "نشانه خدا" و "سايه خدا" توانسته اند وضع مردم را بهتر کنند٬ ديگرانى که هم وعده سرخرمن ميدهند ميتوانند. واقعيت اينست که آزادى را کسانى ميتوانند بگيرند و نگهدارند و بسط دهند که در آزادى ذينفع اند. تنها اراده بشر و عمل انقلابى او ميتواند تغيير ايجاد کند و تنها با تکيه به قدرت متشکل ميتوان مانع بازگشت اختناق و سلب آزادى شد. تجارب تاريخى بشر نشان ميدهد که بطور عينى هيچ راه ديگرى وجود ندارد.

چه کسى قدرت را ميگيرد؟ اگر جنبش کمونيسم کارگرى نتواند قدرت را در پس تحولات سياسى بگيرد٬ قدرت دست بورژواها و نوه و نتيجه هاى خاندان سلطنت و اسلام مى افتد. در بر همان پاشنه خواهد چرخيد و نتيجه تلاشها و جانفشانيها به بازسازى ارتجاع ديگرى منجر خواهد شد. قدرت سياسى لوتو نيست که در قرعه کشى به نام کسى يا حزبى درآيد٬ قدرت سياسى نتيجه پيروزى يک جنبش سياسى و طبقاتى معين است. بايد اينروزها به هر کسى اين حقيقت را گفت که دنبال تضمين و اخلاق خوب و وعده اين و آن نبايد رفت. بايد متشکل شد و خواست آزاديخواهانه را سر راست طرح کرد و برايش نيرو بسيج کرد. زنانى که ميخواهند از يوغ اسلام و آپارتايد و نظام مردسالار رها شوند٬ راهى جز درهم شکستن اين نظم و قوانين مترتب به آن و اعلام برابرى زن و مرد در تمام شئون اجتماعى و دفاع از آزاديشان بوسيله سازمانهاى گسترده شان ندارند. طبقه کارگرى که ميخواهد از يوغ بردگى مزدى و فقر و فلاکت رها شود٬ راهى بجز درهم کوبيدن بنيادهاى نظم سرمايه و بردگى و دفاع از انسانيت و حقوق و قدرت طبقاتى اش با اتکا به حکومت انقلابى کارگرى ندارد. تمام کسانى که به هر نحوى توسط اين نظام مورد تبعيض قرار ميگيرند راهى جز نفى ستم و تبعيض و استيفاى برابرى و دفاع مستمر از آن ندارند.

ترديدى نيست با سرنگونى جمهورى اسلامى نه فقط مردم ايران بلکه دنيا نفس راحتى ميکشد و از شر کثيف ترين ارتجاع زمانه رها ميشود. اما براى رهائى کامل و ممانعت از بازگشت ارتجاعى ديگر بايد قدرت را از طبقه بورژوازى گرفت. بايد از بورژوازى خلع يد سياسى و اقتصادى کرد و اين کار و امرى است که حزب و جنبش ما براى آن تلاش ميکند. ما براى يک پيروزى سوسياليستى تلاش ميکنيم. تضمين ما نفى اين اوضاع با قدرت متشکل کارگر و اکثريت عظيم مردم آزاديخواه است. تضمين خود مائيم و اينکه دراين تحولات چه ميکنيم. بايد يکبار براى هميشه ايده و تمايل "فردا ناجى اى مى آيد"٬ يا "مردى از بيشه بيرون پريد" و اين مزخرفات را دور انداخت. به خود و نيروى خود متکى شويم. اين راه پيشروى و بهتر زندگى کردن و آگاه شدن و پيروزى و تضمين دستاوردهايمان است. موفق و پيروز باشيد.

عسلويه٬ اعتصاب هست٬ نيست
سلام. در بخش ... این مرکز صنعتی کار میکنم. ما هر روز شاهد کشمکشهای زیادی بین پیمانکاران و شرکتهای خارجی و بین کارگران و پیمانکاران هستیم. اوضاع بشدت نابسامانی است. نبود قطعات يدکی٬ اخراجها تحت عنوان تعدید نیروی کار٬ فشار بر بخش ادارى٬ انجام پروژه های ناتمام. هر روز در یکی از فازها و بخشها اعتراض است. اعصاب برای کسى نمانده است. اوضاع کارگران قراداد موقت و پيمانی از همه بدتر است و موقعیتی کاملا متزلزل دارند . پیمانکاران کار نمیکنند و کار شکنی میکنند تا پول بیشتری بالا بکشند. کارگران ناچارند تن به شرایطی بدتر بدهند. وضعيتى است که انگار اعتصاب است اما رسما اعلام نشده. وضعيت پادرهوا باعث میشود کارگران بجای متحد شدن پراکنده و بفکر پيدا کردن کار خارج از ایران باشند. بسيارى از کارگران این مرکز بزرگ صنعتی با مدرک مهندسى مشغول به کار هستند. رفقا چه باید کرد؟ رهنمود مشخص تان چيست؟  خشايار٬ عسلویه. 

 خشايار عزيز٬
عسلويه هنوز جزو مراکزى است که بايد وضعش از ديگر صنايع ايران بهتر باشد. آنچه که شما تصوير ميکنيد در ديگر مراکز کارگرى با شدت و ضعف متفاوت ديده ميشود. اينها علائم تشديد بحران و فروپاشى اقتصادى است. وضعيتى که همواره کارگران و خانواده هايشان اولين قربانيانش هستند. در شرايطى که کارگر و خانواده اش گرسنه است٬ نميتوان به کسى خرده گرفت که چرا جاى ديگرى دنبال کار است. وقتى اميدى به تهيه لقمه نانى در جائى کور ميشود چه بايد کرد؟ اما واقعيت اينست که طبقه کارگر ايران نميتواند مهاجرت دسته جمعى بکند و اوضاع سرمايه دارى در جاهاى ديگر بويژه در کشورهاى منطقه که کارگران بتوانند در جستجوى کار باشند تعريفى ندارد. ما بسيار قبل از وخيم شدن اوضاع بر دورنماى شورش گرسنگان و انفجار کارگرى تاکيد کرديم. اين وضعيت برزخى قابل ادامه نيست. بايد براى روياروئى بزرگ آماده شد. اين سرنوشت طبقه کارگر است که در متن بحران همه جانبه سياسى و اقتصادى دارد تعيين ميشود.

چه بايد کرد؟ در مقابل اين وضعيت بايد بزرگ تر فکر کرد. آينده طبقه کارگر با تداوم اين حکومت سياه تر از سياه است. فرقى نميکند٬ عسلويه يا نفت يا خودروسازيها يا ذوب آهن يا صنايع فولاد. تازه اينها از جمله صنايعى هستند که "آينده دارند"٬ صنايع ورشکسته بجاى خود. صنايعى که با ظرفيت ٣٠ درصد کار ميکنند در آستانه تعطيلى اند. ترديدى نبايد داشت از درون سرمايه دارى راه حلى بيرون نمى آيد. بويژه با جمهورى اسلامى بهبود وضعيت اقتصادى مردم عموما و کارگران خصوصا جزو غير ممکن هاست. لذا بايد امروز در دو جبهه تلاش کرد: اول سنگربندى براى دفاع از حداقل معيشت و عليه فقر و فلاکت٬ و دوم از همين نقطه عزيمت برافراشتن پرچمى براى دگرگون ساختن وضع موجود بنفع کارگران. راه کلاسيک اين امر متشکل شدن است. ميدانم موانع زيادى وجود دارد. تهديد و امنيتى شدن محيط کار٬ ناامنى شغلى و کارى از طريق کار پيمانى٬ شقه شقه کردن کارگران بعناوين مختلف٬ دامن زدن کارفرماها و مرتجعين ضد کارگر به مسائل قومى و فرقه اى٬ وضعيت بشدت وخيم زندگى و خوابگاهها و فقدان اوليه ترين امکانات٬ و بسيارى ملاحظات جنبى ديگر کار نوع شما را سخت ميکند. اما اينها شرايط زندگى طبقه ما در دوره کنونى است. نه جديد است و نه استثنا. اين سرمايه دارى امروز است که در اروپاى غربى هم تلاش دارد بردگى مطلق را احيا کند. اگر نميتوانند تابع قدرت کارگر و موازينى است که کارگران تاريخا با مبارزات خود تحميل کرده اند. و گرنه در پشت چهره هر کدام از اين دمکراتها و ليبرالهاى غربى ميتوان يک هيتلر و يک خامنه اى بالقوه را يافت. توصيه و رهنمود ما دامن زدن به جنبش مجمع عمومى کارگرى و برپائى شوراها است. اينها از جمله سنگرهائى است که ميتوانند ما را به پيروزى نزديک کنند. بايد روى مسائل عمومى کارگران و منافع شان عليه کل سرمايه داران اعم از شرکتهاى انگل پيمانکارى تا دولت و پيمانکار خارجى متمرکز شد. بايد رشته هاى گسيخته اتحاد کارگران را روى منافع عمومى به هم گره زد. موانع يک مبارزه بزرگ کارگرى را برداريد. براى يک اعتصاب وسيع و گرفتن تضمين هاى جدى و امکانات رفاهى آماده شويد. موفق و پيروز باشيد.

در ايران سرمايه دارى وجود ندارد
شما با اين اوضاع اقتصادى در ايران همچنان به سوسياليسم معتقديد؟ در ايران سرمايه دارى وجود نداره که طبقه اى هم شکل بگيرد. مگر گذار به سوسياليسم از بورژوازى ملى نيست؟ خوب اونهائى که تو ايران هستند يک قشر لمپن ارتجاعى اند. پس سوسياليسم بر روى کدام پايه هاى اقتصادى بنا خواهد شد؟ لطفا براى من توضيح بدهيد. هادى

هادى عزيز٬
يعنى چى در ايران سرمايه دارى وجود ندارد؟ سرمايه دارى يعنى شيوه مسلط توليد براساس کار مزدى که دستکم از دهه چهل و بدنبال اصلاحات ارضى کاملا مسلط شده است. آيا شما نان و ماست و کره تان را از سوپرمارکت محله ميخريد يا از دهات برايتان مى آورند!؟ لباس و وسائل خانگى تان را از بازار ميخريد يا کارگاههاى عهد بوق برايتان درست ميکنند و متقابلا بجايش پشم و قالى و گندم ميدهيد؟ "بورژوازى ملى" يک عبارت توخالى و غير واقعى است که حزب توده و نوه و نتيجه هايش در چپ ناسيوناليست ايران اختراع کردند تا بخشى از حاجى بازارى هاى داخلى را در "صف خلق" جا دهند و کارگران را وادارند که بجاى مبارزه عليه سرمايه و سرمايه دارى براى حاجى آقا ارزش و سود توليد کنند و دنبال نخود سياه مبارزه "ضد امپرياليستى" بروند. اين ديدگاه در همان دوران انقلاب ۵٧ نقد شد و تمام شد. براى تفصيل اين بحث توصيه ميکنم کتاب "اسطوره بورژوازى ملى و مترقى" نوشته منصور حکمت را بخوانيد. و بالاخره سوسياليسم "عقيده" نيست٬ جنبش واقعى و عينى طبقه کارگر است که سرمايه دارى را نميخواهد. مهم نيست سکاندار اين سرمايه دارى شيخ پشم الدين است يا فلان فاشيست آريائى و يا احزاب بورژوائى. وجود ما و نوع ما محصول يک جنبش کمونيستى کارگرى قدرتمند است. موفق و پيروز باشيد. *